۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

فردا آغاز اعتصاب سراسری رانندگان حمل و نقل کشور

پيامكي به صورت گسترده بين رانندگان و كاميون دارن در حال رد و بدل است كه كليه كاميون دارن را دعوت به اعتصاب مينمايد،گفتني است لوازم يدكي ماشين ها از جمله لاستیک ماشین و روغن و لوازم وارداتی ماشین قیمتهايشان شديدا افزايش يافته اما کرایه حمل و نقل تغيير چنداني نداشته است و اين باعث در تنگنا قرار گرفتن رانندگان شده .

۱۳۹۱ مهر ۲۳, یکشنبه

راه اندازي پيج آنتي استبداد در فيسبوك!

امروز فيسبوك به عنوان پرمخاطب ترين شبكه ي اجتماعي در تمام دنيا شناخته شده است،و در ميان كاربران ايراني هم با وجود محدوديت هاي زيادي كه حاكميت براي دسترسي به آن وجود اورده است مهمترين و پرمخاطب ترين شبكه ميباشد و كاربران ايراني را تا 15 ميون هم تخمين زده اند.
فيسبوك علاوه بر كاركردهايي كه براي ان ساخته شده امروزه ابزاري قدرتمند براي فعاليت هاي سياسي ،اجتماعي و فرهنگي نيز مي باشد بطوري كه در همين چند سال اخير شبكه اي براي پايه گذاري چندين انقلاب در منطقه و بهار عربي بوده است.
 از ميان صفحات رنگارنگ فيسبوك فارسي اكثر صفحات به سرگرمي ميپردازند كه بسياري از انها  پوچ و خالي از محتوا ميباشند.
در ميان صفحات سياسي اجتماعي نيز بيشتر صفحات متمايل به حزب ،گروه و دسته خاص ميباشند،به همين دليل لزوم راه اندازي صفحه اي با رويكرد فرهنگي ،سياسي ،اجتماعي كه بدون تعصب يا هواداري از شخص يا گروه خاص دغدغه خود را فرهنگ سازي و مبارزه با استبداد و استبدادگر قرار دهد ،احساس كرديم ...پيج فيسبوكي "آنتي استبداد" در راستاي همين رويكرد ساخته شده و تمامي سعي خود را براي فرهنگ سازي قرار خواهد داد... آدرس پيج: https://www.facebook.com/ANTIESTEBDADhttps://www.facebook.com/ANTIESTEBDAD

۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

زمستان-اخوان ثالث(در سوگ کودتای سیاه ۲۸ مرداد)



سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت 
  
سرها در گريبان است 
      کسي سر بر نيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را


نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند 
   که ره تاريک و لغزان است 
وگر دست محبت سوي کسي يازي 
  به کراه آورد دست از بغل بيرون 
    که سرما سخت سوزان است


نفس ، کز گرمگاه سينه مي ايد برون ، ابري شود تاريک 
  چو ديدار ايستد در پيش چشمانت 
     نفس کاين است ، پس ديگر چه داري چشم 
        ز چشم دوستان دور يا نزديک ؟


مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چرکين 
  هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... اي 
     دمت گرم و سرت خوش باد 
        سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي


منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم 
   منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور 
      منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور 
         نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم 
            بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم


حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد 
   تگرگي نيست ، مرگي نيست 
      صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است


من امشب آمدستم وام بگزارم
   حسابت را کنار جام بگذارم 
      چه مي گويي که بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
          فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست 
              حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است


و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده 
  به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است 
     حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يکسان است


سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت 
   هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان 
      نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين 
         درختان اسکلتهاي بلور آجين 
            زمين دلمرده ، سقف آسمان کوتاه 
               غبار آلوده مهر و ماه 
                  زمستان است


۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

مدال اوران ایران مدال خود را تقدیم به خامنه ای نکردند و خامنه ای نیز تا کنون پیام تبریک نداده است!

در شرایطی که با همت و غیرت ورزشکاران ایرانی  نتیجه ای بی نظیر در تاریخ ورزش ایران در مسابقات المپیک رقم خورده است و هیچ یک از 10 ورزشکار ایرانی که تا کنون موفق به کسب مدال شده اند٬ حاضر نشدند مدال‌های خود را به علی خامنه‌ای تقدیم کنند و عموما به مردم ایران و خانواده خود تقدیم کرده اند . رهبر جمهوری اسلامی نیز تا این لحظه از صدور پیام تبریک برای ورزشکاران خودداری کرده است.گفتنی است سابقا وقتی حسین رضازاده مدال خود را به خامنه ای تقدیم کرد بلافاصله پیام تبریک از جانب وی صادر گردید.

۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

سرت رو بالا بگیرسعید،برای ما تو قهرمانی مرد!


کشتی گیری که امروز حقش رو خوردن

سعید عبد ولی

کسی که تو زندگیش چهار سال با بدختی واسه المپیک جون کند

کسی که شاید اگه و فقط اگه قهرمان می شد

پولش رو به یه زخم زندگیش می زد ..........

15 ثانیه آخر .... وقتی دیگه باختش مسجل بود ...

با نا امیدی تمام حمله می کرد ..........

صورتش وقت گریه ... یادم نیمره ... وقتی تو نهایت بی کسی ....

داد زد : خــــــــــــــــــــــــــــــــدا .......................

حالا بعد چهار سال جون کندن ...

با بی کسی تمام بر می گرده ....

ملت هم برای افرادی که طلا گرفتند دست می زنند ....

و اون روز به روز تو خودش می شکنه ...........

خیلی دوست دارم هر کسی که دستش به اون داور می رسه

و می تونه باهاش حرف بزنه ، با هر زبونی بهش بفهمونه .........

تو جای یه مدال ... یه زندگی رو از یکی گرفتی .........

*********************

آخه لعنتی ...عدالتی که قراره با منت ِ بشریت بر سر ِ بشریت

برقرار بشه .... جز فریب هیچ چی نیست.............

نظر شاملو درباره خانواده سلطنتی!

حتما از گروهی شنیده‌اید که
رهبری جامعه باید از آن خانواده سلطننتی باشد و به قول فردوسی فرّشاهنشاهی داشته باشد..
یعنی خون سلطنتی در رگهایش جاری باشد که بنده مطلقا از فرمول خاص شیمیایی چنین خونی خبر ندارم!!

احمد شاملو، آوریل 1990- برکلی، کالیفرنیا

۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

درخواست از رسانه "من و تو" برای پخش مستند: از خیابان تا قبرستان!

شبکه تلوزیونی "من و تو" با داشتن کادری مجرب و دارا بودن برنامه های مفرح و سرگرم کننده توانسته است خود را به عنوان یک رسانه فراگیر در ایران مطرح نماید،این شبکه ادعا دارد به هیچ گروه و جریان سیاسی تعلق ندارد و صرفا یک کانال فرهنگی و سرگرمی می باشد،اخیرن مستندی بسیار پرخرج و طولانی در این شبکه به نمایش درآمده با عنوان "از تهران تا قاهره" که به وقایع اواخر حکومت پهلوی میپردازد،بسیاری از هموطنان بر این باورند این مستند در برخی از موارد حقایق تاریخی را تحریف نموده، و سعی در تطهیر وجهه خاندان پهلوی داشته است،به همین خاطر فیلمی مستند با کمترین امکانات از طرف ایرانیان آزادی خواه و وطن دوست تهیه گردیده و حداقل انتظاری که  از مسئولان این شبکه میرود پخش این جوابیه می باشد...امیدواریم مسولان "من و تو" با پخش این مستند شبهه وابستگی مالی این شبکه با جریان سلطنت طلب یا هر حزب سیاسی را از بین برده و بیطرفی خود را اثبات نمیایند. فیلم از خیابان تا قبرستان:

۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

اوج منطق مرجع تقلید در جواب اینکه چرا پدر یاشار خامنه به گروگان گرفته شده:به تو چه؟

بعد از اینکه پدر یاشار خامنه یکی از اعضا فعال کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان توسط حکومت اسلامی به گروگان گرفته شد برای اینکه ثابت کنم که علمای اسلام مشکلی با این قضیه ندارند برای چندین نفر ازمراجع تقلید سوال فرستادم که آیا در فرض مجرم بودن یاشار گروگانگیری پدر ایشان شرعی است یا خیر؟بجز یک نفر از انها همگی تصمیم به تقیه گرفتند و جوابی ندادند،اما یکی از انها که جواب داد پاسخ بسیار بسیار بسیار مستند و مستدلی داد که در عکس زیر مشاهده میکنید:

۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

یک معادله چهارده مجهولی برای برخی سلطنت طلبان!

با توجه به اینکه برای عده ای از پیروان راستین مکتب روان شاد شعبان جعفری درک اینکه "یک منتقد سلطنت لزوما یک خط امامی نیست"بسیار ثقیل مینماید لذا از دوستان خواهشمندم راهکاری ارائه دهند تا این معادله بسیار بسیار سنگین و پیچیده برای آی کیو این دوستان را به ایشان حالی کنیم،بنده پس از سال ها تلاش و مجاهدت در این زمینه ناتوان گشته و چون موفق به چنین امر خطیری نشدم آروزی شفای عاجل برایشان از خداوند متعال که ذلیل مرده نمیدانم وجود دارد یا نه نمودم...و من الله التوفیق الاحقر متین آزادی

۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

آقای سروش،عرصه سیمرغ نه جولانگه توست!


عبدالکریم سروش که دو لفظ متناقض روشنفکر و دیندار را به عنوان لقب بر دوش می کشد همانطور که انتظار میرفت هراسان از به خطر افتادن بیضه ی اسلام جدیدالتاسیس رحمانی، دست به قلم برده تا شاید تابو و بت های  شکسته شده جهل و خرافه اسلامی را اندکی با باند تقیه ترمیم کنند، ابتدا با همان خدعه ی مشهور  اسلامی ژست مدارا با منتقدین را بر میدارد، واینطور وانمود میکند که آهنگ "نقی" و امثالهم فقط فحش نامه هایی هستند که برای تفنن نگاشته میشوند و طنازان نقاد دین عاری از هرگونه منطق و سواد میباشند که صرفا از سر لجبازی با عوام دیندار به فعالیت میپردازند.
 جناب سروش حتما پیگیر فعالیت های منتقدان دین بوده اید و خیل اینان که روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود را دیده اید ،اینجا دو فرض برای شما متصور میشویم یا از شعور و بینش پایینی برخوردارید که زبان طنز را نمیدانید و شوخی با امامان و فرضا نسبت دادن مفاهیم جنسی به ایشان را به مانند اسلاف خود مشمول ساب النبی میدانید یا اینکه به خوبی مفهوم طنز و نقد طنزگونه را میدانید و با حربه مضحک "توهین به عقاید" میخواهید این حرکت شجاعانه را محکوم کنید که این احتمال دوم را بسیار محتمل تر میدانم.
در جایی به کسانی که دوست داشتید اکنون با کت و شلوار خود در منصب انان باشید انتقاد کرده و خطاب به فقها گفته بودید اعمال جمهوری اسلامی دل انسانیت و "اسلامیت" را بدرد آورده! در اینکه اعمال جمهوری اسلامی نه از امروز که از زمانی که شما نیز چنگی بر زخم های  مبارزین راه آزادی وطن داشتید دلِ انسانیت را به درد آورده است شکی نیست،اما کجای حرکات جمهوری اسلامی دل اسلام را دردناک کرده است جناب سروش؟آیا قتل و کشتار رسمی غریب برای پیشوایان شماست؟ آیا سر به عدم سپردن منتقدین در اسلام ناب محمدی (و نه اسلام جدیدالتاسیس شریعتی و شرکا) رسم نبوده است؟آیا در مدینه فاضله محمد دروغ و مکر و ریا نبوده؟
 خیر جناب سروش،اتفاقا جمهوری اسلامی، اسلام را در جهت عکس آن تا حدودی اِعمال میکند، که اگر اسلام مورد نظر محمد و علی و الخ  اجرا میشد آمار قتل و رجم و صلب و جلد سر به آسمان میکشید و بدون حضور غایب مفقودالاثرتان دریای خون به راه می افتاد. پس رسم سوفسطائیان را کنار بگذارید جناب سروش یا دباخ. 
مشکل شما با حکم ارتدادها نیست که اگر بود زمان "انقلاب بی فرهنگی" که بیش از اینها شاهد اینگونه فتاوی بودیم ابراز میشد،مشکل شما شکسته شدن بت هایی است که سالیان سال عوام الناس فکر میکردند با برشمردن رذائل انها تبدیل به سنگ و با بردن اسمشان جز با سلام  صلوات خسرالدنیا و الاخره خواهند شد...
پس جناب شما و تمامی منادیان اسلام رحمانی به گوش باشید شک نکنید روزی اکثریت مطلق جامعه خواهیم شد، گوشت گاو را خواهیم خورد حتی اگر برای عده ای گاو مقدس باشد، ،بت ها را خواهیم شکست حتی اگر بت پرستان را غضب ناک کندو احکام بول و غائط خیز اسلام را به طنز خواهیم کشید حتی اگر برای شمایان گران باشد.

۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

اطلاع رسانی کنید حذف فیسبوک یغما گلرویی در پی انتشار ترانه ای در حمایت از شاهین نجفی!

در پی انتشار ترانه ای از یغما گلرویی به نام "متعهد به کاکتوس بودن" که مشخصا برای شاهین نجفی سروده بود فن پیج و چندین صفحه پروفایل شخصی ایشان در فیسبوک همزمان پاک شده اند، با توجه به اینکه یغما داخل ایران است ممکن است اتفاقات بدی برایش رخ داده باشد،لطفا اطلاع رسانی کنید و دوستانی که ارتباطی با ایشان دارند پیگیری کنند.

۱۳۹۱ خرداد ۴, پنجشنبه

چرایی کینه سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی از بی بی سی!

در جریان حوادث انقلاب پنجاه و هفت و همچنین حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 ایران نکته ای که جالب توجه به نظر میرسید این است که حاکمیت هر دو زمان دلیل اصلی به تعبیر خودشان اغتشاشات را بنگاه خبرپراکنی بی بی سی میدانستند، اما آیا واقعا این شبکه خبری پایه گذار و مسبب چنین اتفاقاتی میباشد و اصولا قدرت چنین امری را دارد یا خیر؟
 با کمی تامل در نوع حکومت های یاد شده به راحتی میتوان دریافت که سانسور و پروپاگاندا خصیصه اصلی ایشان میباشد و همواره سعی دارند اوضاع را آنطور که مطابق میل و سلیقه شان است ارئه دهند و نه مطابق شرایط و روند موجود. در این بین شبکه های خبری که بی بی سی یکی از معتبرترین آنها در جهان می باشد توانسته با خبر رسانی  مورد وثوق عامه مردم، قشر عظیم ببینده را برای خود به دست بیاورد و اینجاست که این شبکه ها مورد غضب کسانی واقع میشود که دوست ندارند نکاتی که مورد علاقه انهاست مطرح شود، به کار بردن الفاظی مانند "آیت الله بی بی سی" و "بی بی سی شیطانی" به خوبی بیانگر این موضوع است.
اما اینجا این سوال مطرح میشود که آیا بی بی سی رسانه ای بی طرف و مورد وثوق است یا خیر؟
صادق صبا مدیر بخشفارسی  بی بی سی  این نکته را به خوبی تشریح میکند، ایشان در جواب سوال خبرنگار مبنی بر اینکه "هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیرد،چرا بی بی سی وقت و هزینه دولت انگلیس را صرف خبر رسانی صحیح و بی طرف در ایران و سایر نقاط جهان میکند" می گوید بر طبق نظرسنجی ها، مشهورترین چیزی که از انگلیس در جهان شناخته شده است نه رودخانه تایمز،نه گرینویچ،نه منچستریونایتد که "BBC" میباشد،این اعتبار و شهرت برای این شبکه به راحتی به دست نیامده است و حاصل سال ها خبررسانی بیطرفانه در نقاط مختلف جهان است که توانسته اعتماد مردم را جلب کند،واین بزگترین اعتبار برای کشور انگلستان میباشد که حاضر است چنین خراج گزافی را بابت آن بپردازد و هرگز برای اهداف و منافع کوتاه مدت "حتی وقوع یک انقلاب در کشور متخاصم" این منبع اعتبار برای کشور انگلستان را از بین نخواهد برد.
مثال جالبی که اخیرا در همین راستا اتفاق افتاده است انتشار آهنگ جنجال برانگیز "نقی" از شاهین نجفی میباشد،اپتدائا در خبرگزاری های وابسته به حاکمیت جمهوری اسلامی عنوان میشود که بی بی سی برای اولین سایتی که این اهنگ را پخش کرده است جایزه نقدی تعیین کرده است،و در مقابل این ادعای طنزگونه، مخالفان بی بی سی فارسی در اپوزیسیون که عمدتا سلطنت طلبان می باشند در مقابل بی بی سی موضع گیری میکنند و با اینکه اولین تریبون رسمی که در اختیار شاهین نجفی برای توضیح  آهنگ قرار داده شد این شبکه خبری می باشد عنوان میکنند که (آیت الله بی بی سی!!!) مواضع جمهوری اسلامی را در این در این مصاحبه مطرح کرده ودر پی محکوم کردن این خواننده جوان بوده است.
با توجه به نکات مذکور به نظر می رسد دلیل اصلی کینه ورزی حاکمیت جمهوری اسلامی و هواداران سلطنت به این خاطر باشد که در جاهایی اخباری منتشر میشود که ایشان دوست ندارند به ان پرداخته شود  و در مواقعی به نکاتی کمتر پرداخته میشود که ایشان میل به بزرگنمایی آن دارند و وقتی می بییند چنین توقعی برآورده نمیشود بر "بی بی سی" خشم می گیرند و با فحاشی ، انگ زدن و پرونده سازی میخواهند به تخریب آن بپردازند.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

نرو بالاي کوه شاهينم! نوبت کرکساي شوم شده (شعری از دکتر مهدی موسوی برای شاهین نجفی)


خون تازه نشسته رو لب هام
بغض، پک مي زنه به سيگارت
ناخن و باورم شکسته شده
مثل آوازهاي گيتارت



مي نويسم بدون ِ هر کلمه
روي کاغذ دوباره با خونم
توي مغزم تويي که مي خوني
من سر ِ حرف هام مي مونم



تف به اين زندگي که ما رو کرد
اوّلش قبر و آخرش قبره
خواب ِ بارون ِ تير مي بينه
آسموني که خالي از ابره



توو خيابون و من رژه مي رن
اين سؤالا که بي جواب ترن
نمي تونن منو بخوابونن
قرص هام از خودم خراب ترن



تن نمي دم به حوض و آکواريوم
تا که مي خشکه آخرش برکه
ماهي ِ قصّه هاي نيمه شبم
سرم از درد داره مي ترکه



نرو بالاي کوه شاهينم!
نوبت کرکساي شوم شده
قصّه شون جاي قهرمانا نيست
دوره مون واقعا تموم شده!



حقّ ما اينه آخر قصّه
زير مشت و لگد کبود بشيم
تا خود صبح، درددل بکنيم
توي سيگارهات دود بشيم



من چي ام؟! هيچ ِ تا ابد هيچم!
صفر گنده پس از مميّزها
روح يه شاعرم که پاره شده
بين رؤيا و خطّ قرمزها



خفه مي شم که خوب مي دونم 
تو صدات انعکاس بغض منه 
خفه مي شم که خوب مي دوني
درد در حال بيشتر شدنه



اونور ِ شيشه، شهر، تاريکه
بوي خون مي ده اينور ِ شيشه
من به حرفات باز مطمئنم:
همه چي واقعا عوض مي شه!



بغلم کن از اينهمه کابوس
بغلم کن برادر خوبم
مثل يه قهرمان بازنده
مشت هامو به باد مي کوبم



نرو بالاي کوه شاهينم! 
نوبت کرکساي شوم شده 
قصّه شون جاي قهرمانا نيست
دوره مون واقعا تموم شده!

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

برای شاهین نجفی بت شکن،پیامبر خردگرایی

از همان روز اول که تور را شنیدم که درد من را فریاد میزدی، از همان روزی که دیدم کلامت  رنگ شعار ندارد و تو  از جنس خودمانی و اگر از درد میگویی چیزی نمی سازی و فقط رپ وار آن را بر زبان جاری میکنی،از همان روزهای اول،آن روزها که مثل الان تو را زیاد نمیشناختند و من هر روز به وبلاگ کوچکت در بلاگفا سر میزدم تا دردنوشته هایت را به جان دل بنوشم  میدانستم،میدانستم که تو را اشتباه نگرفته ام، تو همان پیامبر راستین خردگرایی هستی که شعرهایت را نسل فردا به جای کتاب های دینی زمزمه خواهند کرد...شاهین جان اکنون که وارد بتکده شده ای و بت های تعصب و خرافات را با تبر کلامت شکسته ای ،اکنون که شرتر از همیشه عجز بت بزرگ را   به رخ بت پرستان زنجیرخو کشیده ای میخواهم بدانی تو تنها نیستی،،کرکسان نیز ببینند این شاهین تنها نیست، از هنجره ی این شاهین تیز پرواز هزارن عقاب در آسمان آزادی به پرواز خواهد امد.بخوان شاهینِ ما، استوار تر از همیشه بخوان

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۰, چهارشنبه

جواب شاهین نجفی به منتقدان اهنگ "نقی"


اکثر شما عزیزان متن این ترانه را چرت و بی پایه و اساس خواندید، اگر از نظر شما اینطور است، پس چرا اینقدر فحش و ناسزا؟
چون چیزی که بی پایه است، اصلا نیست، پس ارزش ندارد، ولی این صحبت های شما نشان میدهد که چیزی بوده.
و اما حرف هایم.
اعتقاد، دین، ایمان، مقدسات و ...
اصولی هستند نامحسوس که تنها در سرشت انسان، یافت میشوند.
تمامی ما نیاز به وجودی ورای خویش داریم.
کسی که در لحظه های تنهایی، تنهایمان نگذارد، کسی که با او رازونیاز کنیم، کسی که خود را از او بدانیم.
امروزه به علت حاکمیت مذهب، این نیاز ها را با چیزی به نام 'دین' پاسخ میدهند.
چیزی که از نظر بزرگترین دانشمندان، ساخته فکر انسان بوده است.
و ساخته بدی هم نبوده، چون به بهترین شکل انسان ها این را باور میکنند.
اما اگر کمی از خودمان جدا شویم و با عقل و منطق به این قضایا نگاه کنیم، شاید به چیز های ارزشمندتری پی ببریم.
اگه دین درست است و خدا آن را فرستاده که ما به سوی او برگردیم، پس ما بازیچه ایی بیش نیستیم، که از قبل هدف ما معین بوده، ما آمدیم و همانند عروسک خیمه شب بازی نقش خودمان را بازی میکنیم و تمام. این بود زندگی؟
یعنی خداوند ما را خلق کرده که به او برگردیم؟
پس اگه قرار به برگشتنمان است، پس پیامبر برای چیست؟ دین برای چیست؟
اگه آنها برای هدایت ما به سوی خدا هستند، پس خدا چه کاره است؟
مگر او نمیداند که ما چه آینده ایی داریم؟
مگر او نمیداند که آیا به او باز خواهیم گشت یا خیر؟
اگر دین را خدا فرستاده، چرا پیامبران و امت آنان با هم مشکل دارند؟
مگر تنها یک خدا نیست؟
که همه پیامبران و ادیان و مذاهب از آن او هستند؟
مگر غایت تمامی ما بازگشت به او نبود؟
پس فرق نمیکند کسی که دین دارد یا کسی که ندارد.
چرا اسلام باید به ایران حمله کند و زن و مرد و کودک و بزرگ را بکشد یا مسلمان کند؟
و هزاران چرا دیگر.
اما چیزی که در اینجا مهم و واضح است، 'انسان بودن' است.
تمامی ما اسمأ انسان هستیم.
و هر انسانی حقوق خود را دارد.
یکی از این حقوق، آزادی در فکر و بیان و اندیشه است.
من نمیتوانم به شما تحمیل کنم که به چی فکر کنی، چه اندیشه ایی داشته باشی یا چه چیزی را بیان کنی و یا اندیشه و اعتقادات و افکار تو را به سُخره بگیرم، همانطور که شما این حق را ندارید.
اگر افرادی اعتقاد و اندیشه دارند، که تنها دین 'اسلام' است و تنها راه خوشبختی در دنیا اُخروی، آن است، اندیشه آنان محترم.
و اگر کسانی اعتقاد دارند که دین تنها راه تحقق اهداف اقلیت حاکم است و انسان خدایش را در وجود خودش باید بیابد، اندیشه آنان نیز محترم است.
هروقت تونستیم این اصل را رعایت کنیم، آن وقت میتونیم خودمان را باطنأ نیز انسان بدانیم و بنامیم.
اما باید این کوته فکری را کنار بگذاریم که تشبیه شکل گنبد به سینه زن، و یا برافراشتن پرچم همجنسگرایان بر روی آن را تهمت بنامیم.
اگر دین را عزیز میدانی، پس در همه وجوه سعی در متدین بودنت کن، نه اینکه عرقت را بخوری، شهوتت را برانی، دروغت را بگویی، تهمتت را بزنی و سر وقت نمازت را بخوانی.
اگر این را تهمت میدانی، پس جوک ساختن برای هموطنان ترک، لر، رشت و ... را نیز توهین بدان و تکرار نکن.
این را بدان که همه ما جدا از دین و عقیده و نژاد و تفکرمان، در یک چیز با ارزش مشترک هستیم، و آن انسانیت است.
پس قبل از اینکه متدین باشی یا بی دین، سعی کن انسان باشی.
امیدوارم حوصله کرده باشید که حرف هایم را بخوانی و در آن اندکی اندیشه کنی.
سپاس گذارم.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

حکومت از بی هنران کاسه لیس حمایت میکند،ما از هنرمند آزاده حسین زمان حمایت کنیم.

در حالی که کاسه لیسان بی هنری مثل علی رضا افتخاری تمام بلندگوهای تبلیغاتی رژیم را دراختیار دارند باید و باید از هنرمندانی که پشت به مردم نکرده و در کنار مردم بوده و هستن حمایت کنیم،حسین زمان خواننده آزاده و خوش صدای کشورمان یکی از این هنرمندان است.اشان در صفحه فیسبوک خود می نویسند: "سالهای زیادی است ، نزدیک به 9 سال که کارهایم در ایران ممنوع الپخش بوده و بخاطر کارشکنی های گوناگون موفق به اجرای کنسرت نشده ام و در چنین شرایطی ماندن و بقا برای یک هنرمند کار بسیار بسیار دشواری است . اما به هر طریقی که بود نگذاشتم نامم را حذف کنند و به آرزویشان برسند . آنچه کاملا حس میشد این بود که من و کارهایم بیشتر در حافطه یاران قدیمی مانده و صدای من و آثارم به ندرت به گوش نوجونان و جوانان امروز وطنم رسیده و باید اقرار کنم این مسئله برایم هیچگاه خوشایند نبوده است. تعدادی از دوستان تشویقم کردند که به تدریج کارهایم را آماده کنم و از طریق شبکه های اجتماعی اینترنتی در اختیار مردم قرار دهم . اگر چه اکراه داشتم و نمی خواستم اینگونه تصور شود که به فکر منافع شخصی هستم ولی تنها بخاطر حضور در این عرصه ، حفظ ارتباطم با مردم ، عشق و علاقه شدیدم به هنر موسیقی و تامین هزینه کارهای بیشتر تصمیم گرفتم با مشکلات زیاد و متحمل شدن هزینه ای بالغ بر 7 میلیون تومان ترانه زندونی را با بکارگیری از حرفه ای ترین عوامل موجود آماده نمایم . من نیاز مادی برای ادامه زندگی ندارم و خداوند را شاکرم که با وجود همه ناملایمات زندگی توانسته ام روی پای خودم بایستم ولی آنقدر متمول نیستم تا بتوانم برای تولیداتی اینچنینی هزینه کنم . به همین دلیل بنا بر پیشنهاد دوستان تصمیم به عرضه این اثر از طریق شبکه اینترنت گرفتم . تصورم این بود با تبلیغ از طریق صفحات فیس بوکم با حدود شش هزار عضو و اطلاع رسانی دیگران این امکان وجود دارد تا حد اقل مخارج این کار تهیه و برای کار بعدی مورد استفاده قرار بگیرد . طی پنج روز گذشته و بر اساس آخرین آمار در یک ساعت قبل ، این ترانه حدود یک هزار و دویست بار در سایت soundcloud که از طریق فیس بوک معرفی شده بود و حدود بیش از پنج هزار بار در تعدادی از سایت های متفرقه دانلود شده که تخمین زده میشود حد اقل همین مقدار هم از دانلود ها کپی شده باشد .
تا این لحظه تنها 47 نفر بابت دانلود پرداخت کرده اند که در مجموع یکصد و پنجاه هزار تومان به حساب من واریز شده ( در بین این دوستان کسانی هم بوده اند که چندین برابر یک دانلود پرداخت نموده اند ) . این تنها گزارشی بود به شما دوستان تا در جریان این مسئله قرار بگیرید . من هیچ گله ای ندارم به هر حال این هم تجربه ای بود که حد اقل برای من بسیار با ارزش بود و من بعد واقع بینانه تر به شرایط نگاه خواهم کرد. همینکه توانستم ترانه ای را که با عشق و علاقه آماده کرده ام در این شرایطی که همه رسانه ها به رویم بسته است به گوش دوستانم برسانم ، برایم بسیار ارزشمند است . از همه کسانی که بنده را با پیام های دلگرم کننده شان خجالت زده کردند سپاسگزارم ..."
با خرید آهنگ جدید و بسیار زیبای ایشان که برای زندانیان سیاسی خوانده است به ناچیز ترین قیمت ممکن (حداقل 1000تومان) از ایشان حمایت کنیم تا بتواند راه را ادامه دهد و خاری باشد بر چشم دیکتاتور پلید.
لینک آهنگ همرا با شماره حساب ایشان
http://soundcloud.com/hossein-zaman/zendooni?utm_campaign=timeline&utm_content=http%3A%2F%2Fsoundcloud.com%2Fhossein-zaman%2Fzendooni&utm_medium=facebook&utm_source=soundcloud
جزئیات بیشتر در صفحه شخصی فیسبوک ایشان:
https://www.facebook.com/hossein.zaman

۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

زیبایی های تجمع مجازی با شکوه ایرانی ها برای خلیج همیشگی پارس

ایران خانه ماست و همگی عضو خانواده بزرگ ایران زمین هستیم، وغرور و تعصبمان را در این زمینه با افتخار فریاد میزنیم...از دیروز شاهد حرکتی تحسین برانگیز در سطح شبکه های مجازی بودیم ،مردم ایران زمین، زن و مرد ،پیر و جوان همبسته تر از همیشه یکصدا نام خلیج همیشگی پارس را بر سر اعراب طماع و پشتیبانان کور آنها جار زدند تا نشانشان دهیم بر سر نام و خاک کشورمان با هیچ کس ذره ای تعارف نداریم.. از نمایش میزان توجه مان به خاک وآبِ پاکِ میهن به بیگانگان که بگذریم به خودمان نشان دادیم که همبستگی چقدر زیباست و با هم چقدر نیرومندتر و باشکوه تر از انفرادی ها هستیم...هر چند همیشه ابرهایی هستند که بخواهند جلوی  نورِ روز را بگیرند اما مگر چشمه ی انوار را میشود با تکه ابری تاریک نهان کرد؟..درود بر مردم شریف و دوست داشتنی ایران زمین و به امید آن روز که بر سر تمام مسائل و مشکلات وطن اینگونه با هم باشیم و برنده.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

اتحاد بزرگ ایرانیان برای خلیج پارس

همه باهم در کنارهم با یاری هم اتحاد خودمان را نشان دهیم .قرار شده در تاریخ 8، 9 و 10 اردیبهشت، برابر با 27 و 28 و 29 آوریل عکس پروفایل خودمان رایک شکل کنیم .از شما هم خواهش میکنم در این تاریخ عکس پروفایل خودتان رو ذر شبکه های اجتماعی و مخصوصا فیسبوک عوض کنید...اتحاد ایران و ایرانی را با هر چه پرشور تر کردن این حرکت به جهانیان ثابت کنیم.

۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

پدرآمرزی!



در روزگار گذشته مردی بود که کفن مردگان می دزدید و نان زن و فرزند خویش می داد و عمری به این کار مشغول بود و همه این سالها، به لعنت خلق گرفتار!
در بستر مرگ فرزند را صدا کرد که فرزندم، من عمری به این کار مشغول بودم و سالهاست که به لعنت خلق گرفتارم ، بیا و بعد از من تو کاری کن که آمرزشی باشد برای پدرت.
پدر مُرد و پسر چندی بعد شغل پدر را دنبال کرد. با این تفاوت که کفن مردگان را که می دزدید هیچ، با آنها آن می کرد، که ذکرش در اینجا جایز نیست ! مردم انگشت به دهن جملگی می گفتند که:
خدا پدرش را بیامرزد که فقط کفن می دزدید ، اینکه هم کفن می دزدد وهم .... !
و پسر خوشحال که وصیت پدر را بجای آورده است .
به قول مرحوم عمران صلاحی، حالا حکایت ماست،

در این مرز پر گهر هر که بر مسندی می نشیند خلق الله باید پدر بیامرزی برای فرد رفته بگویند...

۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

پخش اعلامیه تحریم انتخابات نمایشی در شیراز

رای من خونین است...

نماینده مجلس و بهشت!

یک شخص سیاسی هنگامی که از درب منزل خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و
در دم کشته شد.
روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و نگهبان بهشت از او استقبال
کرد: "خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه، چون ما به ندرت سیاستمداران
بلندپایه و مقامات رو کنار
دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر حال شما هم درک می کنید که راه
دادن شما به ... بهشت تصمیم ساده ای نیست..."

شخص گفت: "مشکلی نیست. شما مرا راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم."
نگهبان گفت: "اما در نامه ی اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک
روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و
جهنم یکی را انتخاب کنید."

آن شخص گفت: "اشکالی نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. می خواهم
به بهشت بروم!"

نگهبان گفت: "می فهمم... به هر حال، ما دستور داریم. ماموریم و معذور" و سپس او را
سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم
رسیدند.

میبینی ؟!!!

وقتی در آسانسور باز شد، شخص با منظره ی جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار
سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار
بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی وی منتظر او
بودند و برای استقبال به سوی او دویدند.

آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی
قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی
سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب، همگی به کافه کنار زمین گلف رفتند و
شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف
کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و همراه با دختران زیبا رقص گرم و
لذت بخشی داشتند.

به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. رأس
بیست و چهار ساعت، نگهبان به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد.
در بهشت هم آن شخص با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت
های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند.
او آنقدر خوش گذرانده بود که واقعاً نفهمید روز دوم هم چگونه گذشت. بعد
از پایان روز دوم، نگهبان به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش
را گرفته؟

آن شخص گفت: "خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می
کنم می بینم بین بهشت و جهنم، من جهنم را ترجیح می دهم."

بدون هیچ کلامی، نگهبان او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی
وارد جهنم شدند، این بار او بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و
سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک،
در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند.

آن شخص با تعجب از شیطان پرسید: "انگار آن روز من اینجا منظره ی دیگری دیدم؟ آن
سرسبزی ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم، زمین گلف؟..."
شیطان با خنده جواب داد: "آن روز، روز تبلیغات بود... امروز دیگر تو *رای* داده ای...

۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

پَ نَ پَ تحریم انتخابات!


یکی میگفت : میخوای عزت نفست را حفظ کنی ؟ میخوای با آبرو سرت رو مقابل مردم بخصوص مادران سهراب ها و ندا ها و اشکان ها بالا بگیری ؟ میخوای حقیقت را فدای مصلحت نکنی ؟ میخوای به خواسته مردم مظلوم احترام بگذاری ؟

گفتم : پَ نَ پَ میخوام تو انتخابات شرکت کنم .

بالاخره ما رو هم وارد نهضت پَ نَ پَ کردید یادتون باشه !!